راهبرد نجات اقتصاد ایران

این وبلاگ تلاشی فرهنگی جهادی برای توسعه و پیشرفت اقتصاد ایران است

راهبرد نجات اقتصاد ایران

این وبلاگ تلاشی فرهنگی جهادی برای توسعه و پیشرفت اقتصاد ایران است

ساختار فکری روانی ضد توسعه اقتصادی ایران

بزرگترین مانع رشد و توسعه اقتصادی ایران نا امنی است با وجودی که مسئولین مرتب تکرار می کنند ما بالاترین امنیت در منطقه داریم 

من می گوییم ما در عدم امنیت کامل اقتصادی بسر می بریم یکسری آن روانی و ذهنی و عادت زشت ما است که به آن عمل می کنیم و جالب اینست که آن را به خوبی و خوب بودن خود نسبت می دهیم.

بیایید باهم بصورت ملموس این موضوع را کمی بررسی کنیم

کافی است یک نفر برای ساخت یک واحد تولیدی در یک روستا شروع به ساخت یک کارگاه کند 

اولین کسانی که شروع به سنگ اندازی و بمباران روانی می کنند همسابه ها دوستان حتی مردم رهگذر

برای چی کارگاه می سازی "اینجا چرا" "بیکاری" "موفق نخواهی شد" "پول بیرون می ریزی" "خودت مسخره کرده ای" "جان خر میکنی" "چرا روستا را خراب میکنی" "اینجا مردم روستا نمی گذارند کارکنی"

و....... خلاصه کاهی تا سیصد چهار صد نوع برخورد بد و حرفهای مشابه و گاهی زشت تر دریافت  می کنید .

اگر کلید واژه های رسیده را با دقت باز خوانی کنی خواهی دید که منشاء این عکس العمل به شرح زیر است  حسادت  بخل و تنگ نظری عادت بد نیست نمی شود نداریم ندارند میخواهی ملت به چاپی و.......... تازه فکر می کنند دارند با تو دوستی می کنند.

سری دوم اشخاصی که به آنها برخورد مکنید ماموران و مسئولین دون پایه ده داری شهرداری کلانتری محیط زیست حتی رفتگر محل مامور آبیاری دشت پایین  تازه از دهداری آبدارچی جداگانه مامور خرید جداگانه و تک تک کارمندان جداگانه رجوع می کنند تا بالاترین مقام و............

تازه حتی مجوز هم داشته باشی باز موضوع فرقی نمی کند

"از شورا ده مجوز نگرفته ای" "چه کسی به تو اجازه داده" " چرا از این طرف ساختی از آن طرف سالن می زدی" "جوازت را بیاور ببینم" " مگر ما می گذاریم" "نمی شود اینجا کارگاه بزنی" " جمع کن برو"

 بعد با دقت کلید واژه ها را بررسی کنی می بینی 

یعنی برای شروع چنین کاری باید دم یک و یک آقایان را دید یعنی جیب شان را پر کنی همه حل می شود در واقع این برخورد دوم از طرف سازمان مطبوع نیست یک رجوع شخصی است

سری سو م اشخاصی که با شما برخورد می کنند از طرف اداره متبوع است یک یکی در کار مشکلات و مسئله می گذارند حتی سازمانی که به تو جواز داده بود  با توجه به اینکه حتی سازمانهای که اصلا ربطی به قضییه ندارند مراجعه می کنند همه هم برایت خط و نشان می کشند

اگر این کار نکنی "نمی گذارم "( این پیام شخصی است اول دم مرا ببین بعد دم سازمان من)

خلاصه از زندگی سیر می شوی تا بخواهی همه را یک یک حل کنی

این قصه شروع کار است باید یک کفش پاشنه آهنی بخری (یعنی پاشنه ان هرگز ساییده نشود تا مرتب به اینجا و آنجا سر بزنی مشکل حل کنی آن هم نه تنها تا روز آخر بلکه تا چهار سال گاهی تا ده سال بعد از انحلال و بستن کارگاه باید برای مشکلات گذشته بروی بیایی)

خوب کسی که از ابتدا اینچنین در گیر می شود کی به کارش برسد   اصلا توانی دارد برای کار 

تازه یک مغازه هم همین مشکلات دارد تا یک واحد بزرگ هم همینطور است

تازه هزینه ها هم اصلا منطقی نیست یک مغازه زیر پله که باز کنی هر یک روز که کرکره مغازه را بالا میدهی تا شب امروز صد هزار تومان هزینه دارایی مالیات بیمه شهرداری عوارض پول تو جیبی و غیره داری خیلی  وقتها این زیر پله ها تا شب صد هزار تومان فروش ندارند این مال زمانی است که اصلا کارگر نداشته باشی یک کارگر دیگر هیچ هزینه دو برابر می شود

اصلا بخششی هم در کار نیست دیر زود دارد سوخت و سوز ندارد

اخیرا" یکی از دوستان مغازه کوچکی را فروخته بابت حق میرآب ( مامور آّب با بیل آب به درب خانه و مغازه ها راهنمایی می کرده) سال 1320 هجری از او مبلغ کلانی گرفته اند که در آن سالها پرداخت نشده بوده و به اعتراض  ایشان هم ترتیب اثر ندادند  ( ایشان اعتراض کرده بود در آن سالها این مغازه نبوده اگر هم بوده آب انبار نداشته و ندارد)   

این داستان غم انگیز کار و کاسبی است که در تولید با مشکلات مضاعف روبرو است تازه همه این مشکلات مال وقتی است که تو قانونا" هیچ منع و مشکلی نداشته باشی اگر کوچکترین مشکل قانونی کار ده بار بدتر می کند

این مشکلات بر می گردد اول به ذهن مریض ما دوم به ساختار اداری ما 

این آینه کامل ادارات ماست عده زیادی جمع کردیم تو یک ساختمان نوعا" هم آدمهای متشرع هستند یعنی اسلامی و دارای محاسن برای  همدیگر هم مرتب جانماز آب می کشند

متاسفانه در زندگی شخصی آدم های غیر متقی و ......... هستند

متاسفانه این دو رویی منافق گونه را جمهوری اسلامی از زمان مدرسه در ذهن و جان دانش آموزان 

جا انداخته مدرسه می روی مرتب باش نمازت را بخوان در خانه آزادی.....

صبح ساعت هفت کارت یا با حسگر انگشتی حضور خود را در اداره اعلام می کند 

تا ساعت نه و نیم ده هیچ کاری نمی کند دنبال صبحانه خوردن خوش بش کردن با دوستان همکاران می باشد بعد از ساعت 9/5 میآید سر میز خودش آستین بالا می زند کامپیوتر روشن می کند 

اگر یک ارباب رجوع را بررسی کرده کمی بالا پایین می کند بعد هم ارجاعش می دهد به همکارش

داستان کار هم خیلی غم انگیز است تو شماره بزن میز بعدی مهر بزن اتاق بغل امضاء کن زیرزمین 

وارد دفتر اندیکانور کن طبقه ششم معاون رئیس امضاء کند بعد ببر بده تایپ شود (حداقل نیم ساعت

برای تایپ باید صبر کنی)

خوب حالا نامه را بده کارشناسی دو هفته بعد بیا جواب کارشناسی بگیر 

خلاصه هیچی آخر هم بی مایه فطیر است اصلا کارت انجام نمی شود 

این کارمندی که آنجا نشسته حقوق را ارث پدر و مادری میداند و ناچیز با همه مزایا از اول زندگی 

سهم او بوده حالا انگاره نشسته ببیند از ارباب رجوع چقدر پول می رسد 

بدون تعارف با دریافتی زیر میزی و اختلاس از طرق مختلف دو تا سه برابر حقوق در آمد دارد 

تازه جمع بازده روزانه کارمندان دولت در روز هفت دقیقه نیم است این بهترین آمار دولتی است 

که مجلس شورای اسلامی اعلام کرده وگرنه آمار های دیگر یک دقیقه نیم ودو دقیقه و غیره است    

تازه  تعداد کارمندان هم خود داستان دیگری است 

در یک ساختمان اداره بهزیستی در مرکز شهر که زمان اول انقلاب برای 700 نفر طراحی شده بود 3900 نفر کار می کنند 

اصلا هر اتاق باید چهار نفر باشند لیست 24 نفر کارمند مشغول کار ثبت شده هر وقت هم می روی 

اصلا کسی در اتاق نیست این 3900 نفر فقط ثبت ورود و خروج منظمی دارند اما در طول روز کجا هستند چکار می کنند اصلا مشخص نیست

حجم پول وارده به این ساختمان برابر صد برابر حقوق و مزایای این تعداد کارمند است 

عجیب همه جذب می شود و همیشه کسری و پول نداریم هم مطرح است؟ تازه بازده کاری این 3900 نفر در حد هیچ است یعنی هیچی 

خوب حالا این حکومت اسلامی با این سازمان تشکیلات می خواهد رونق اقتصادی ایجاد کند 

با آمریکا جنگ اقتصادی کند مشکلات مردم حل کند خود این سازمان بزرگترین مشکل جمهوری اسلامی است

اولا این چارت سازمانی متعلق به جنگ جهانی اول است   دوم اصلا کارآیی و نتیجه گیری و بررسی 

سازمانی و نظارت سازمان یافته وجود ندارد 

امروز دیگر کارمند به ان مفهوم 50 سال گذشته در دنیا وجود ندارد 

یعنی استخدام 30 ساله و رفاه مطلق و......... تقریبا منسوخ شده

بار کارمندان قرار داد بسته می شود حداکثر پنج سال به شکل خرید خدمت 

بیمه و بازنشستگی در فاصله دور و شرایط سخت بعد حداقل هفت دوره باید قرار داد شما تمدید شده باشد یعنی 35 سال 

بعد کار یک فرآیند پیگیر و کار طاقت فرسا با نظارت لحظه ای دوربین های ناظر و سیستم کامپیوتری با حداقل کار مفید روزانه هفت ساعت تمام و هفته ای 42 ساعت تمام میشود 

یک کارمند حداقل باید یکصد کارخانه را  پیگیری و تمام کارهایشان را انجام دهد و کوچکترین اهمال موجب دریافت اخطار است 

وهم شکایت کارخانه مربوطه شما در روز بوسیله کامپیوتر یا موبایل اداری اسناد طرف دریافت چک کنید مجوز جدید صادر کند  در ضمن موبایل شخصی در محل کار آنتن ندارد 

از کامپیوتر محل کار هم بخواهی به سایت غیر مرتبط به کار بروی روی کامپیوتر مسئول بخش با چراغ قرمز متمایز خواهی شد

کار تو توسط چند نفر چک و بررسی می شود اول مسئول مستقیم دوم رئیس کل همان اداره سوم مسئول حراست چهارم پزشک سلامت کارکنان حتی چهره بزرگ شده کامپیو تری ترا چک می کند دیشب خوب خوابیده ای زیر چشمت ورم ندارد سوء هاضمه نداری ........

بعد هم شیت ساعت کاری غیره در مرکز چک می شود.

هر هفته یک پرینت یک صفحه ای از بازده کار دریافت می کنی که روزهای کمتر از هفت ساعت کار به نوشته قرمز مشخص شده در صورت تکرار کل سال شش بار از محل کار مربوطه برکنار خواهی شد

و یک ناهنجاری یک هفته ای تو را برای همیشه از کار دولتی معاف خواهد کرد   

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.