راهبرد نجات اقتصاد ایران

این وبلاگ تلاشی فرهنگی جهادی برای توسعه و پیشرفت اقتصاد ایران است

راهبرد نجات اقتصاد ایران

این وبلاگ تلاشی فرهنگی جهادی برای توسعه و پیشرفت اقتصاد ایران است

راهبرد نجات اقتصاد ایران ( 349 ) دولت روحانی بعد از سکته مغزی بنزینی دچار عدم تحرک خواهد شد

روحانی با تصمیم غیر کارشناسی گران کردن بنزین در یک موقعیت نامناسب دچار سکته مغزی خواهد شد و در عمل مانند یک مریض فاقد تحرک بر صندلی چرخ دار روزهای پایانی را با تحمیل شکست بیشتر بر کشور طی خواهد کرد؟

اقتصاد با بنزین گران شده حداقل تحرک خود را نیز از دست خواهد داد از هم اکنون شاهد افت تحرک اقتصادی در شهرهای کوچک  و متوسط خواهیم بود .

در واقع اقتصاد ضعیف شده کشور توان پذیرش یک باره 300 درصدی سوخت را ندارد.

بدهی است خانوارهای حومه شهرهای بزرگ اولین قربانیان سوخت  گران هستند .

دولت روحانی در یک فلج فکری و دستور احمقانه می گویید سوخت گران شده اما کسی حق ندارد کرایه یا کالای خود را گران کند؟

آقای روحانی  از اول هم دچار یک سندرم مغزی بود فکر می کرد چون رئیس جمهور شده اشخاص باید و اکنون فکر می کند اشیاء و اقتصاد هم باید اوامر او را اجراء کنند؟ 

با گفتن دولت یا رئیس جمهور اقتصاد راه خود را کج نخواهد کرد بلاشک اقتصاد راه گرانی را در پیش خواهد گرفت چه آنکه در همان روز اول گرانی بنزین پیک های موتوری و تاکسی ها کرایه را افزایش  دادند .

این درخواست احمقانه هم راه به جایی نخواهد برد در واقع توان مالی افراد جامعه پایین است و توان کنار آمدن با این مقدار افزایش قیمت بنزین وجود ندارد سازگاری در کار نخواهد بود.

این دستور نشان از این واقعیت دارد که روحانی و دولت او در فضای مصنوعی و غیر واقعی تنفس و تصمیم می گیرد در باغ نیست.

اصلا هیچ نشانی از فضای جاری در بازار و اقتصاد را درک نمی کنند و نمی شناسند و هیچ ارتباط عملی و انسانی با واقعیات موجود ندارند.

واقعا روحانی و دولت او مسخ فکری و عملیاتی شده اند.

بیخود نیست دولت هیچ آبروی اجتماعی و سرمایه اجتماعی ندارد متاسفانه پشتوانه مردمی و اعتبار سیاسی خود را به شدت از دست داده است.

دولت خود نیز نمی داند که فاقد پایگاه اجتماعی و مردمی است .

به همین خاطر تصمیماتی می گیرد که بسیار با واقعیات فاصله دارد حرفهای می زند که خنده دار است .

اگرچه بر این وضعیت باید گریست ؟ مغز هدایت کشور مختل شده .

قادر نیست تصمیمات جدی و سرنوشت ساز بگیرد یا تصمیمات با تاخیر زیاد و غیر واقعی می گیرد.

در واقع با این شورش دولت روحانی بیشتر به عدم تصمیم  گیری و گذران بی تلاش ترغیب و گرایش پیدا خواهد کرد 

بدهی است اقتصاد کشور بیش از بیش به رکود فرو خواهد رفت.

کشوری  که سال گذشته 18 میلیارد دلار را بر باد داد اکنون برای دو میلیارد دلار وام  به روسیه متوسل شده است؟

تا پایان انتخابات ریاست جمهوری بیش 18 ماه باقی مانده است واقعا کشور در این 18 ماه می توان با این دولت اداره کرد؟

پاسخ به این سوال بسیار سخت است.

پاسخ هم آری است هم خیر؟

مفهوم آری اینست که یک دولت ضعیف غیر کارشناسی و شکست خورده کشور را دچار مشکلات متعدد خواهد کرد؟

هر روز یک بحران یک کاستی  و به تبع آن یک جامعه معترض و بحرانی خواهیم داشت.

اگر بتوان یک جایگزین ولو موقت جانشین دولت روحانی کرد می شود امید رهایی از مشکلات را داشت.

شورش های اخیر حداقل 2000 میلیارد تومان خسارات مالی بر زمین گذاشت 

حداقل 900 شعبه بانکی  200 فروشگاه زنجیره ای و 100 پمپ بنزین تخریب کامل شد.

متاسفانه رسانه های کشور که می توانستند با انعکاس درست وقایع مردم آگاه کنند دست به سانسور وسیع شورش زدند و زمینه گسترش و وسعت شورش فراهم شد.

این سانسور دولتی بود یا سانسور خود ساخته در حالیکه شبکه های اجتماعی لحظه به لحظه وقایع منعکس می کردند.

رسانه ملی و رسانه های اجتماعی و روزنامه های کشور گویی کور و لال شده اند.

در واقع یکی از علل از دست دادن مخاطب همین سانسور وقایع بوده و هست؟

فراهم نبودن زمینه رسمی اعتراض به دولت و کتمان حق طبیعی مردم و حق نوشته شده در قانون اساسی خواه ناخواه مردم و جوانان را به شورش کور و خشونت سوق خواهد داد.

باید این مهم هرچه زودتر تسهیل و ترغیب  شود.

هر چند دولت دوست ندارد صدای مخالفین را بشنود اما برای داشتن جامعه آرامتر لازم است ترتیبات یک اعتراض رسمی در شبکه های دولتی و رسمی کشور حتی در رسانه  ملی فراهم شود .

شاید بعضی دوست داشته باشند سرشان را زیر برف کنند همانند روحانی اما دیگران چه در این مورد خواهند گفت یا نوشت؟

اسلام و سیره پیامبر و ائمه نشان می دهد باید بسیار در زمینه شنیدن اعتراضات و مخالفان مردم داری و صبوری کرد.

دو خاصیت شیعه در مدارا با مخالفان  بسیار راه گشا است یک همزیستی مسالمت آمیز و مدارا 

دو صبوری حتی بر ناملایمات در تاریخ معاصر حرکت بسیار صبورانه آیت الله سیستانی در عراق در برابر بمب گذاران انتحاری و مدارا با اهل سنت نشان از ظرفیتی عظیم دارد.

امید است دلسوزان کشور هر چه زودتر دست به یک تغییرات سریع در سیاست های یک جانبه دولت به وجود بیاورند.

وگرنه با روند فعلی  همچنان کشوری متلاطم و متشنج خواهیم داشت  و هم چنان اقتصادی مغلوب .   

راهبرد نجات اقتصاد ایران ( 348 ) در حومه و شهرک های شهرهای بزرگ چه می گذرد ؟

"خشم فرو خفته " عریان شد منشاء این خشم هم در شهرگ های حومه شهرهای بزرگ بود.

این بهترین توصیف برای شورش آبانماه سال 1398 است.

رسانه های وابسته به دولت هرچه دلشان بخواهد بگویند منشاء خشم دخالت خارجی بوده اغتشاش گران از خارج خط می گرفتند و غیره همه دادن آدرس عوضی است "شانه خالی کردن از مسئولیت است.

فرافکنی است .

همانند دروغ های که یک معتاد به خودش می گوید .معتاد شدم چون درد زیادی داشتم معتاد شدم چون شکست خوردم معتاد شدم چون فقیر بودم چون پشتوانه نداشتم ...............

بدون شک سهم اصلی شورش در خشم فرو خفته اقشار آسیب پذیر در حومه شهرک های اقماری بود که به صحنه آمد .

سهم اصلی شورش را مردم به عهده داشتند نه وابستگان اگرچه سهم کوچکی را هم باید به وابستگان داد.

اما در بهترین حالت سهم وابستگان بیش از سی در صد نبود هفتاد درصد مشکل در حومه بود.

در حومه چه خبر است که چنین سهمگین شورش می کند می خروشد.

آن احمقی که از پشت شیشه ماشین ضد گلوله در مسیر شمال شهر به رئیس جمهوری می خواهد نظر سنجی کند نمی فهمد در حومه چه می گذرد؟  اصلا درک نمی کند؟ بله قربان گویی ها دستمال زدن ها چنان مسحورش کرده است که ابد دهر نمی فهمد در زیر پوست شهر فراموش شده حومه چه خون جگری در جریان است؟

بیخود نیست خود را بهتر از و بالاتر از همه می بیند احساسی که در برخورد با فرهیختگان فرهنگی کشور ( آقای دکتر ازغدی) بروز داد نشان داد این بیچاره از شاه هم بیشتر مسخ شده است.

فکر می کند همه مزد بگیر و گماشته او هستند حتی شاه در برخورد با فرهنگیان کشور چنین گستاخی نمی کرد.

من توهین به دکتر ازغدی و شورای انقلاب فرهنگی کشور توهین به آحاد مردم ایران بخصوص توهین به قشر فرهیخته کشور می دانم و خواستار اجرای 30 ضربه شلاق در همان محل برای روحانی در همان مکان توهین هستم این قانون اسلام است و اجراء آن مقام و ریاست نمی شناسد.

بگذریم برویم حومه ببینیم آنجا چه خبر است.

حومه معمولا در جنوب شهرهای بزرگ یا حاشیه غیر مرغوب شهر واقع شده یا روستای بوده که خود به خود مردم از گرانی مسکن و هزینه ها به آن پناه بردند مانند نسیم شهر تهران که روستای اکبر آباد بود و در دولت روحانی از 25 هزار جمعیت ( در همین شش سال گذاشته ) به جمعیت بیش از 750 هزار نفر افزایش جمعیت داشته است.

یا مانند پرند یا پردیس شهرک کوچکی بوده که با انتخاب دولت برای عده های از اقشار کم درآمد انتخاب شده بود که با اضافه شدن مسکن مهر به سرطان دچار شد و رشد بی سابقه ای یافت

اینک بیش از نیمی از جمعیت کشور در حومه زندگی می کنند حتی سکونتگاه های غیر مجاز و آلونک نشین های کهریزک و غیره جزئی از همین حومه هستند خانه های ساخته شده از حلبی پلاستیک از گل خام یا ضایعات.

حومه را با القاب داده شده به آن بیشتر می شود شناخت اینجا زیر پونز است اینجا قبرستان زنده ها است اینجا لیانگ شامپو است اینجا آخر خط است اینجا خارج محدوده زنده ها است اینجا گل آباد است اینجا شهرک اشباح است ( شبها هستند روزها نیستند) اینجا جهنم حصارک است اینجا چراگاه نادری است اینجا محل دفن زباله تهران است اینجا تبعید گاه قزل حصار است اینجا زورگاه زور گیران است.

اینجا خوابگاه اراذل اوباش است اینجا برزخ طرد شدگان است.

در حومه خدمات دولتی نیست یا بسیار کم رنگ است بیمارستان نیست مدرسه نیست بسیار کم است کلانتری نیست یا در چهارده فرسخی یک اطاقک نگهبانی به نام کیوسک نیروی انتظامی قرار دارد. دادگاه هم نیست پزشک هم نیست یا بسیار کم است و بیشتر مطب خصوصی است با یک دکتر کم تجربه با حق ویزیت یک متخصص ؟

اصلا نرخها در حومه از هیچ قانونی تبعیت نمی کنند خود مختار تعیین می شوند مرکز رسیدگی وجود ندارد.

سیستم حمل و نقل هم وجود ندارد از تاکسی منظم و نرخ عادلانه هم خبری نیست.

یک پراید قراضه که گلگیر جلو و سپر عقب آن در هوا بازی می کند و چند دهه عمر دارد با صدای نیمه هلی کوپتر برای یک مسیر دو کیلومتری همان کرایه ای را طلب می کند که یک تاکسی 50 میلیونی در تهران از میدان فردوسی برای مسافر عادی تا سر تقاطع مطهری طلب می کند حداقل دو هزار تومان کرایه می خواهد آن هم از هر پنج مسافر در هم تنیده جداگانه .

اصولا نرخها در حومه یا مساوی نرخهای مرکز تهران هستند یا بالاتر شیرینی فروشی قراضه با دکور داغان و شیرینی چرخ کرده از شیرینهای فروش نرفته همان کیلوی 25 هزار توان برای شیرینی خشک طلب می کند که شیرینی فروشی چند میلیاردی سرقفلی مرکز تهران با مواد تازه و بوی خوش عالی صبح همان روز پخت کرده است می خواهد.

مدرسه هم که خود یک مصیبت است شاید برای دوره ابتدایی در یک کلاس چهل تا پنجاه نفره با پرداخت زیر میزی بتوان یک جا پیدا کرد اما دوره های بالاتر خیلی ها باید مسیر بسیار طولانی طی کنند حتی مسافرت روزانه یک بچه دوازده سال به بالا به تهران آن هم از صبح ساعت پنج آفتاب نزده تا برگشت که معمولا به شب می کشد حداقل زمان رسیدن یک مسافر از پرندک یا حتی نسیم شهر به تهران دو تا سه ساعت با اتوبوس و غیره است تازه می رسد به میدان آزادی از آنجا تا مدرسه هم گاهی یک تا یک ساعت نیم راه دارد تازه ثبت نام در مدرسه ای در تهران یا دبیرستانی در تهران خود یک مشکل عظیم است معمولا مدارس عنوان می کنند فقط مجاز به ثبت نام محلات همسایه مدرسه هستند.

مواد غذایی و خدمات خانگی مانند لوله کشی مانند تعمیر و قطعات یدکی هم گرانتر از تهران یا مرکز شهر اصلی هستند وقتی اعتراض هم می کنید می گویند این کرایه خورده سود بانک می دهم اجاره مغازه ام بالا است.

متاسفانه اجاره محل کار با وجود نبود تقاضا و نبود بازار در حومه مانند شهرهای بزرگ تعیین می شود 

حتی یک مغازه در خیابان اصلی نسیم شهر پرند یا رباط کریم مانند یک مغازه در مرکز تهران تا ماهی ده میلیون تومان اجاره دارد.

یک آرایشگاه مانند تهران یا مرکز شهر طلب دستمزد می کند .

متاسفانه وقتی پای سلامتی و بیمارستان به میان می آید این وجوه به شدت هم افزایش پیدا می کند یک پانسمان عادی در یک زیر پله معادل هفتاد تا 130 هزار تومان آب می خورد وقتی هم اعتراض می کنید برایتان تعداد بخیه ها را می شمارد.

متاسفانه دستمزدها هیچ قاعده و قانونی ندارند.

خدا نکند یک نصف شب دچار سکته یا یک بیماری جان افزا شود آمبولانس و خدمات اورژانس موجود نیست هر چه هست کرایه است تاکسی تلفنی همان نرخی را برای یک ساعت کار می خواهد که در مرکز تهران یک آژانس مشهور با بیست سال خدمت و سرقفلی یک یا جند میلیاردی و ماشینهای بالای پنجاه میلیون می گیرد برای یک آردی بیست سال پیش باید ساعتی پنجاه هزار تومان پرداخت کنی و مریض به شهر اصلی بیاوری تازه آغاز مشکل است این بیمارستان آن بیمارستان با دیدن ماشین و وضع مسافر معمولا از پذیرش خودداری می گردد.

پزشک متخصص نداریم حتی بیمارستان دولتی یک خانواده با یک مریض بدحال سکته کرده گاهی تا صبح در تهران سرگردان می شود آخر هم هیچ مریض در ماشین فوت می کند بسیاری مواقع یک آمپول حتی می تواند جان بیمار نجات دهد اما دیوارهای بلند هزینه و ساخته ما مانع درمان است.

(اصلا پیشنهاد می کنم مانند این دکه های فست فود  یک درمان سرپایی در همان ماشین مراجعه کننده کنار بیمارستان بدون بستری کردن انجام شود یک معاینه کوتاه یک درمان سبک یا زدن حتی یک آمپول کوچک جان بسیاری نجات خواهد داد)

فوت بیمار تازه شروع داستان دیگر و مصیبت دیگر ی است فوت بیچاره یک طرف دفن او طرف دیگر هیچ قبرستانی حتی در گردنه تنباکویی جاده خاوران کمتر از چند میلیون برای خدمات دفن وجه نمی گیرد؟

اصلا دفن مجانی بدون غسل و کفن هم امکان ندارد؟

زمین قبرستان ها معمولا وقفی است زمین مجانی به شهرداری یا ده داری واگذار شده اما پل صراطی شده است برای درآمد زایی؟

گاهی دیده شده کسان بیمار عزیز خود را کنار قبرستان یا حتی کنار جاده رها کرده اند و گریخته اند برای نداشتن وجه ؟

این داستان حومه است اگر کسی به خاطر نداشتن درآمد یا کمی حقوق به آنجا پناه ببرد تازه اول مشکلات است.

حالا شاید کمی برای شما آشکار شده باشد حومه یعنی چه تازه بسیاری از مطالب من خودم سانسور کردم ؟

شاید این "خشم فرو خفته " کمی موشکافی شده باشد؟