راهبرد نجات اقتصاد ایران

این وبلاگ تلاشی فرهنگی جهادی برای توسعه و پیشرفت اقتصاد ایران است

راهبرد نجات اقتصاد ایران

این وبلاگ تلاشی فرهنگی جهادی برای توسعه و پیشرفت اقتصاد ایران است

راهبرد نجات اقتصاد ایران ( 594 ) بررسی وضعیت اقتصاد دانان ایرانی.

برای بررسی اقتصاد دانان ایرانی بهترین راه این است که از شروع تحصیلات دانشگاهی آغاز کنیم؟

بهترین جمله در این باره را می توان از زبان دکتر مهدی فیضی ( استاد یار دانشگاه اقتصادی فردوسی مشهد ) شنید: اغلب دانشجویان اقتصاد از بد حادثه وارد این رشته شده اند.

شرایط شروع تحصیل چندان جالب نیست اگرچه متقاضی زیاد است بخصوص که در سالهای اخیر مشکلات اقتصادی در ایران به شدت عود کرده است.

مشکل از جایی شروع می شود که سیاست گذاران تحصیلات دانشگاهی در ایران خود اطلاعات کاملی از این رشته ندارند؟

بعد  از کنکور داوطلبان هر سه گروه دیپلمه علوم انسانی علوم تجربی و علوم ریاضی می توانند در این رشته شرکت کنند؟

لذا  99 درصد دانشجویان پذیرفته شده در این رشته نمی دانند با چه درسی و چه رشته ای سرکار دارند بیشتر فکر می کنند با یک رشته نظری حفظی و علوم انسانی روبرو هستند درسی آسان ساده و راحت ؟

در حالیکه رشته اقتصاد انتخاب اول آنها نیست حتی در ده یا بیست انتخاب اول آنها هم نیست در بسیاری مواقع انتخابهای بالای 130 به بعد است چون رتبه های اول انسانی به سمت رشته های حقوق و روانشناسی مدیریتی حسابداری غیره می روند و در آخر برای قبولی حتمی چند انتخاب مبادا را به این رشته اختصاص می دهند داوطلبان علوم تجربی هم اولین انتخابهایشان پزشکی و دندان پزشکی و رشته های وابسته است اخرین ها به اقتصاد می رسد و در علوم ریاضی هم اولین انتخابها علوم مهندسی و کامپیوتر هستند آخرین انتخاب به اقتصاد می رسد.

متاسفانه بندرت یک دانشجو پیدا می شود که انتخاب اولش از بین 150 انتخاب رشته اقتصاد باشد مگر آنکه از قبل علاقه وافر و اطلاعات کافی داشته باشد.

اما مشکل از جایی اغاز می شود که دانشجویان با اطلاعات مختلف و بدون پایه ریاضی و آمار در رشته اقتصاد یکباره مواجه می شوند با دروس ریاضی و آمار پیشرفته و تجزیه تحلیل ریاضی و آماری روبرو می شوند  که غافلگیرانه است متاسفانه هر سال تعدادی از دانشجویان بخصوص دیپلمه های علوم انسانی در این رشته با مشکل مواجه شده و ترک رشته یا ترک تحصیل می کنند.

یا تا پایان تحصیل با مشکل روبرو هستند و دانشجویی موفقی نخواهند بود .

این دقیقا سخنان دکتر مرتضی افقه است از استادید اقتصاد دانشگاه اهواز می باشد.

این مشکل در کارشناسی ارشد هم دیده می شود اگر چه در دوره دکترا کمی وضع بهتر است اما بازهم دانشجویان پایه ضعیف ریاضی در این دوره هم در پردازش آمار و ریاضی مشکل دارند 

مشکل بعدی دروس این رشته است که بیشتر واحدهای آن دروس قدیمی بوده و به روز نیستند این سخن من نیست جناب دکتر فیضی اعتقاد دارد مباحث مطرحی در دانشگاههای ما نظرایات روز این علم نیست ؟

دکتر فیضی که خود فارج تحصیل یک دهه اخیر از فرانکفورت آلمان است بهترین کسی است که می تواند در این مورد اظهار نظر کند.

مشکل اصلی اینجاست که ما اهمیت این رشته را درک نکرده ایم نه بخش خصوصی نه سیاستمدران نه دولت نه حاکمیت نه حتی آحاد کشور حتی دانشجویان این رشته هم باری به هر جهت اقتصاد خوان شده اند.

کدام بخش خصوصی حتی 100 شرکت بزرگ ایران برای بخش فروش یا تصیحح کار از استخدام کارشناسی محض اقتصادی استفاده می کنند؟

تقریبا این استفاده بخش خصوصی از فارغ التحیلان اقتصادی نزدیک به صفر است.

در حالیکه بزرگترین بازار کار در اروپا و آمریکا همین بخش خصوصی است؟

حتی کسب کارهای کوچک هم حداقل از مشورت اقتصاد دانان مکرر استفاده می کنند.

این مشکل در ایران سابقه تاریخی دارد حتی محمد رضا شاه هم نظرایات اقتصاد دانان مزخرف می دانست .

در دولتهای بعد از انقلاب هم همین مشکل به شکل وافر به چشم می خورد .

تنها کسی که بعد از انقلاب نظرات او در دولت مجلس و انقلاب پذیرفته شد مرحوم عالی نسب بود که توانست دوره جنگ اقتصاد ایران ( بدون ورشکستگی ) سالم به پایان برساند.

مشکل تنها به طلقی عامه از اقتصاد دانان باز نمی گردد .

کیفیت فارغ التحصیلان این رشته هم محل بحث است دانشجویان ضعیف نمرات ناپلئونی و عدم تجربه کاری بزرگترین صدمات به این رشته زده است

اقتصاد همانند رشته های علوم تجربی و مهندسی نیاز به طی کردن دوره کارورزی و انترنی دارد.

نیاز به تجربه و سابقه کاری و تجزیه تحلیل داده ها اقتصادی بروز فقط می تواند از طریق علاقه دانشجو ناشی شود در غیر اینصورت فارغ التحصیلی صرف نمی تواند برای کشور کارشناس ارشد و یا دکترای اقتصاد متبحر تربیت کند.

لذا نتیجه همین می شود که می بینیم یک موضوع ساده را بسیار متفاوت و حتی متضاد تحلیل و نسخه می دهند.

هر کسی بر اساس علایق سابقه درسی تحصیلی و اساتید خود اظهار نظر می کند.

بیشتر اقتصاد خوانده های ما لیسانس متفاوت یا کارشناسی ارشد غیر هم رشته دارند بسیاری از علوم انسانی دیگر کارشناسی دارند در ارشد اقتصاد می خوانند یا حتی کارشناسی ارشد متفرقه هم زیاد پیدا می شود کمتر دانشجوی می توان یافت که هر سه دوره را اقتصاد خوانده باشد .

نتیجه این عدم راه حل واحد سوء استفاده سیاست مردان شده است هم از حساب کردن روی سخن اقتصاد دانان خود داری می کنند هم از بکار گیری هم از استخدام در پست های حساس.

لذا تنها راه حل برای فارغ التحصیلان دکترا در این رشته شغل آموزشی است.

این عدم بکار گیری و عدم اعتماد موجبات ضرر زیان عظیم به کشور شده است.

هیچ کارشناس اقتصادی مطرح و مطمئن در هیات دولت وجود ندارد در مذاکرات برجام وجود نداشت در مجلس و طرح لوایح هم چنین است.

تنها مدتی آقای خان دوزی در مجلس حضور داشت که به دولت رفت ودر آنجا همرنگ دیگران شد.

البته مقصود من از کارشناس مطرح فرد حاذقتر و مطلع تر از فعلیت دولت است؟

متاسفانه در فهرست 2538 کارشناس اقتصادی دنیا فقط سه نام ایرانی دیده می شود از لحاظ استناد علمی 

که هر سه هم در خارج از کشور تدریس می کنند .

مشکل بعدی سطح تدریس و تحصیل متفاوت در دانشگاههای ایران است آنچه که در 160 فارغ التحصیل دانشگاه تهران و دانشکاه شریف دیده می شود حتی با سایر دانشگاههای تهران فاصله بسیار زیاد دارد.

مشکل اساسی اقتصاد در دانشگاههای ایران اساتید نچندان مرتبت یا کم اطلاع است بخصوص در شهرستانها.

اگرچه بعضی از دانشجویان علاقه مند و فعال بصورت فردی مطالعه بالای دارند اما اغلب 4000 عدد فارغ التحصیل سالانه کارشناسی ایران در حد ناپلئونی درس می خوانند و نمرات 90 درصد فقط برای پاس کردن واحد است.

سطح تحلیل موضوعات اقتصادی هم بسیار نازل است و بازدهی این همه سرمایه وقت شده یک لیسانس کم اطلاع که نه می تواند برای بخش خصوصی کارکند نه برای خودش فقط می تواند یک کارمند دون پایه باشد برای دولت یا معلم آموزش و پرورش

به طبع بخش خصوصی هم برای این کارشناس ارزشی قائل نیست.

مشکل وقتی حاد تر می شود که اقتصاد خوانده ها  اصلا دیگران قبول ندارند یا کمتر قبول دارند

هیچ گونه هماهنگی بین دانشکده های اقتصادی کشور وجود ندارد مگر آنچه وزرات علوم بخش نامه می کند.

بیشتر واحدهای پاس شده نتیجه تدریس یک کتاب یا بخشی از یک کتاب و حتی در بسیاری مواقع جزوه استاد مربوطه است ؟

متون درسی هم بیشتر کپی برداری از چهل سال پیش اقتصاد لیبرالی است که بدون تجزیه و تحلیل کارشناسانه عرضه می شود حتی اختلاف بین نظرات علمای اقتصادی هم بررسی نمی شود دانشجو فقط باید آنچه مطرح شده بپذیرد با دیکتاتوری کامل استاد در متن در نحوه تدریس و در پایان نامه و حتی موضوع پایان نامه هم دیکته می شود بیشتر هم اقتصاد کلان دانشجو هم یاد می گیرد نمره می خواهی باید تمکین کنی؟

مطرح کردن نظرات اقتصادی اسلامی یا غیر از کتاب و جزوه هم جرم عظیمی است در بسیاری از مواقع اساتید نظرات مخالف را بر نمی تابند.

لذا روح مرده ای بر کلاس حکم فرما است دو سال آخر هم کرونا کلاسها را مجازی کرد وضع بدتر و ضعیف تر هم شد.

اگر چه کلاسهای فعال با روح بشاش تحقیق هم وجود دارد اما بیشتر در اقلیت هستند.

تحقیق و پایان نامه هم شده کپی برداری یا سفارش به دانشجویان مرحله بالاتر با وجوه مالی نیمه مکفی.

تحقیق آماری هم منحصر شده به داده های آماری مرکز آمار و بانک مرکزی کار خیلی ساده است با پول می توان فارغ التحصیل شد .

مشکل اطلاعات هم با ترجمه متون خارجی قابل حل است.

حالا از این فارغ التحصیل انتظار حل مشکلات عظیم اقتصاد را داشتن خیلی ثقیل است.

کارشناسان اقتصادی فصل الخطاب نیستند در حاشیه هستند حتی در وزراتخانه های اقتصادی نور چشمی ها و سیاسیون تصمیم گیرنده هستند.

بسیاری از سمت ها بر اثر اجبار چارت سازمانی یا سابقه باید اقتصاد خوانده داشته باشند یا از رشته های مشابه استفاده می شود یا یک شخص ضعیف مطیع منصوب می شود.

مشکل بسیار حادی هم در کشور وجود دارد و آن فرهنگ ضعیف تشخیص و انتخاب مسئولان حکومتی است.

انتخاب یک کارشناس اقتصادی در اروپا و آمریکا بسیار سخت و طولانی است در حالیکه دست آنها بسیار باز تر از ما است .یک مسئول بانک مرکزی باید هم تحصیل کرده اقتصاد و رشته های مشابه باشد باید باشد تجربه کاری در تمام مشاغل مربوطه باید داشته باشد ارجحیت سابقه کار در بخش خصوصی است سابقه تدریس به عنوان امتیاز تنها قابل قبول است حتی داشتن دکترا هم ملاک عمل نیست. ( ما مدرک پرست هستیم دنیا اینگونه نمی اندیشد )

نگاهی به   انتخاب جروم پاول رئیس فدرال رزرو آمریکا نشان می دهد ( رئیس بانک مرکزی آمریکا ) که چقدر نقش سابقه مهم است در انتخاب یک مسئول کار کشته و مبرز

سابقه کار او 8 سال مدیر دارایی و سهام سرمایه گذاری یک شرکت به عهده داشته 2 سال محقق مالی فدرال ایالتی بوده 3 سال معاونت مالی وزیر بوده در خزانه داری در جوانی هم 6 سال وکیل بانکداری بوده در عین حال خود کسب کار مستقل هم داشته تنوع تجربایات همراه با نکته سنجی مالی در حالیکه او پس از چهل سال تنها مسئول فدرال رزرو آمریکا است که دکترا ندارد. با 64 سال سن و عضو هیچ کدام از دو حزب آمریکا نیست اما هم کمیته مالی سنا با اکثریت 22 رای او را پذیرفت هم مجلس سنا هم کنگره با اکثریت به انتخاب و انتخاب مجدد او رای دادند.

اینجا مشخص می شود.

نقش تجربیات پر رنگ تر از تدریس پر رنگ تر از تحصیل پر رنگ تر از رابطه و پر رنگ تر از وابستگی جناحی و حزبی است او کسی است که کشتی مالی آمریکا را در کرونا و بحران مالی آن و همینطور بحران جنگ اوکراین و تبعات اقتصادی آن برای آمریکا هدایت کرده 

نقش او نه تنها در آمریکا که در دنیا هم برجسته است وقتی سخنرانی می کند قیمت سهام شرکت های بزرگ جابجا می شوند در حالیکه او فقط پیش بینی خود از آینده را مطرح می کند 

حالا ببینید مدارک تحصیلی او مهندسی دریایی و حقوق بوده .

یا کریستین لاگارد 63 ساله رئیس بانک مرکزی اروپا که او هم تجربیات متعددی دارد یا ریس سابق بانک مرکزی اروپا ماریو دراگی ایتالیایی با 70 سال سن در راس بانک مرکزی قرار گرفت پس نقش تجربه در این سمت های مالی بسیار اساسی است

من حتی سوابق چهار رئیس بانک مرکزی را در دنیا چک کردم نقش سابقه و تجربه بسیار اساسی است در واقع دنیا این سمت به راحتی در اختیار هر کسی قرار نمی دهد .نگاهی به رئیس بانک مرکزی انگلستان اندروجان بیلی 63 ساله با 40 سال سابقه کار و رئیس اسبق این بانک سروین کینگ متولد 1948 با 38 سال سابقه و نویسنده کتاب پایان کمیاگری پول و همین طور فرانسوا ویلروی دوگالاو رئیس بانک مرکزی فرانسه با 65 سال سن و تجربیات بیش از چهل سال سابقه تازه جوانترین رئیس بانک مرکزی فقط در آلمان داشتیم آن هم با 55 سال سن آقای جنزویدمان که خود اعجوبه مدیریت مالی است و به عنوان نامزد ریاست بانک مرکزی اروپا و حتی بانک جهانی و صندوق بین المللی مطرح بود و در آخر نگاهی به کریستا لینا کنور کیوای ( جنورجیوا ) 65 ساله رئیس صندوق بین المللی پول نشان می دهد 

که غرب یک درصد اغماض برای این سمت قائل نیست؟

حالا نگاهی به انتخاب آقای صالح آبادی در دولت سیزدهم نشان می دهد ما چقدر موضوع را ساده گرفته ایم هنوز هم این سادگی ادامه دارد جناب فرزین خود را مرهون سیستم بانکی می داند و تجربه آزاد ندارد لذا دست پخت او چنان سنگین خواهد بود و هست که سابقه ندارد (‌ آوار ورشکستگی )

در ایران به نقش سابقه توجه زیادی نمی شود بخصوص تجربیات در بخش غیر دولتی و غیر دانشگاه این یک سویه نگری سبب شده تا  یک مسئول اقتصادی یا مالی آنچه که باید باشد نیست؟

دانشجوی سرکوب شده بیشتر انزوا می طلبد تا ارتباط استاد هم خارج از این گزینه نیست 

طی یک تحقیق آمریکایی کانادایی در بین مهاجران ایرانی اغلام شد که بیشتر ایرانیان مهاجرت کرده از هم وطنان خود دوری اختیار می کنند.

علاقه ای به ارتباطات کمتر از سایر ملل دارند.

اگرچه در داخل هم ما این مشکل داریم یکی از عوامل مهاجرت در ایران عدم تشکل های تخصصی دانشجویی صنفی است دکترها با هم ارتباط ندارند بیشتر دو یا سه نفری است تا 50 تا دویست نفری بیشتر بین هم شهری ها یا هم قومی ها است تا روابط دوستانه و علمی همفکری کارانه حتی بین پزشکان هم این ارتباط کمتر دیده می شود.

دیده شده که انجمن های علمی خیریه و حتی قومی تخصصی بسیار به همگرایی ملی و شادابی ارتباطات فارغ التحصیلان کمک کرده اما در ایران این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

لذا ما در ایران کمتر انجمن علمی داریم کمتر انجمن های تخصصی داریم اگرچه مشکل اقتصادی و قلت درآمد خود یکی از عوامل عدم تشکیل چنین تشکل های است اگرچه مشکلات گرفتن مجوز گروهی انجمنی هم خود یکی از هفت خوان رستم است. 

البته ناشکری نباید کرد در ایران چند انجمن اقتصادی و موضوعی داریم مانند انجمن اقتصاد دانان ایرانی و غیره اما جلسات منظم ندارند بیشتر اینترنتی هستند موضوعات اشتراک گذاری شده ندارند کار جمعی کمتر دیده می شود جلسات حضوری هم نایاب.

بیشتر راکد یا نیمه فعال هستند.

راه حل های اساتید ایرانی شاغل به تدریس در خارج از کشور هم مانند طبابت از راه دور است که کمتر به هدف می خورد.

اساتید خارج کشور در جو روانی فکری داخل تنفس نمی کنند .

آنان بیشتر در فضای خارج از کشور سیر می کنند و گمان دارند اقتصاد در ایران هم شباهت ماهوی با محل کارشان دارد.

کمتر اساتید ایرانی با هم ارتباط منظم کاری فکری علمی و راه حلی دارند .

راهبرد نجات اقتصاد ایران ( 593 ) موانع اصلاحات اقتصادی در ایران

مدت مدیدی است که مردم ایران انتظار دارند حاکمیت برای درمان اقتصاد بشدت مریض ایران اقدامات و اصلاحات عاجلی را انجام دهد .

حتی کار به جای رسیده که آشپز هم مرتب از شوری بیش از حد غذا شکایت می کند ؟

سخنرانی های غرای که برای اقتصاد در انتخابات و نام گذاری ابتدای هر سال گواه این موضوع است رهبر انقلاب بیش از چهارده سال است نام گذاری سالها را با موضوع اقتصادی شروع کرده اند از سال 1388 تا کنون حتی یک سال نام گذاری غیر اقتصادی نداشتیم .

اما فاجعه اینجاست که بر خلاف این همه تقاضا یک اصلاح اقتصادی اصولی نداشته ایم؟

موانع اصلاحات چی هستند؟ کجا هستند؟ چرا این درخواست عمومی و اصولی عملی نشده است؟

پاسخ به نظر ساده می آید اما در پشت هر پاسخ ساده ای موانع عظیمی نهفته است که حل هریک شاید به یک شورش یا تحریم همگانی نیاز دارد؟

نه تحریم آمریکایی منظورم تحریم مردم نسبت به دولت مستقر منظورم هست اگر چه من از هیچ تحریم مردمی استقبال نمی کنم اما شواهد حاکی از اینست که دولت به آسانی زیر بار اصلاحات عمیق اقتصادی نخواهد رفت.

چرا؟ به 15 دلیل زیر دولت حاضر به اصلاحات اساسی نیست مگر آنکه مجبور شود.

حالا ممکن است عده ای پاسخ دهند دولت سیزدهم دست به تغییرات زیادی زده است .

دولت سیزدهم بسیار شعار می دهد بسیار نمایش حل مشکلات اقتصادی را انجام می دهد اما دریغ از اجرایی شدن یک موضوع؟

ببینید همین موضوع آزاد کردن مجوزهای کسب و کار نزدیک سه سال است دارند اقدام می کنند مجوز مجلس را هم دارند اما هنوز در مرحله ثبت نام باقی مانده است ؟

اما 15 دلیل 

1- عدم شناخت عمق فلاکت اقتصادی کشور سیاست گذار درک درستی از عمق مشکلات ندارد شخص رئیس جمهور فکر می کند با چند رفورم و افزایش فروش نفت و کمی تامل مشکلات حل خواهند شد؟

نه تنها رئیس جمهور که کابینه هم کم و بیش چنین نظراتی دارد. بی سوادی بی اطلاعی دارد کولاک می کند..

باور واقعی به اینکه این تو بمیری از آن توبمیری ها نیست واقع نشده و دولت در جهالت مرکب به سر می برد هنوز درنیافته عدم حل مشکل اقتصادی پایان حکومت را هم می تواند در پی داشته باشد نه تنها دولت حاضر که کل موجودیت جمهوری اسلامی ایران در خطر 100 در 100 قرار دارد.

 2-فساد گسترده در دولت و مجموعه اقتصادی سیاسی حاکم بر کشور بخصوص فساد سیستمی رانت بران مدیریتی کشور چه در بخش مدیران ارشد دولت و شرکت های بزرگ دولتی و عمومی خصولتی موجود که حاضر به تغییرات اساسی نیستند و حاضرند با هر هزینه ای به ادامه مدیریتی خود ادامه دهند مهم اشخاص نیست بلکه مهم عوامل پشت پرده هستند که صحنه گردان کل بازی هستند در هر بخش مافیایی خاص خودش.

بگونه ای که دریافت مجوز مدیریت یا مجوز تولید در زمینه های آنان غیر ممکن شده است برای اشخاص سالم. ( سخن من صحبت از 400 هزار همت به بالا درآمد است نه ده میلیون صد میلیون صحبت از هلدینگ ها و صنایع مدیران چند هزار میلیاردی است صحبت از شرکت های است که حتی در رتبه های جهانی هم در گروه 500 شرکت یا مجتمع اقتصادی دنیا هستند)

3-تسلط تکنوکراتهای طرفدار اقتصاد آزاد و لیبرالی از اوائل دهه 70 بر کل نظام اداری اقتصادی کشور درست از زمان هاشمی رفسنجانی در واقع اینان هستند که تنظیم کننده کل برنامه های مالی پولی اقتصادی عملیاتی کشور هستند .

کل بانک مرکزی وزرات اقتصاد وزرات صنعت معدن بازرگانی و حتی شرکت های تابعه و بزرگ کشور از قماش هستند اینان هستند که نان به هم قرض می دهند همکاری عمیق و هماهنگی کامل دارند و تکمیل کننده رابطه بین بخش خصوصی متنفع و بخش خصولتی هستند. در واقع حلقه مفقوده همکاران لیبرالی جناح اصلاح طلب در حکومت هستند که هر دولت اصول گرای را بر سر کار می گذارند هرگز بخش نامه و حتی قوانین مصوبه مجلس را اجرایی نمی کنند با اتکا به تبصره های طلایی موجود دقیقا مانند محروم کردن عمران خان نخست وزیر اسبق پاکستان از انتخابات و نخست وزیری با شبه قانون منع شد؟

4-دولت رانت بر و رانت توزیع کن در واقع دولت بسیار بزرگ که حجم عظیمی از منابع کشور تحت عنوان حقوق مزایا و پاداش دولتی رسمی دریافت می کند و حجم زیادی از هدایای غیر دولتی را هم تصاحب می کند به هیچ تغیراتی مخالف منافع خود تن نخواهد داد در سالهای پس از انقلاب دولت با ایجاد مجموعه های عظیمی از شورای رقابت سازمان حمایت از تولید کننده و مصرف کننده شورای تنظیم بازار تعزیرات سازمان تنظیم رادیویی قیمت گذاری و سازمانهای متنوع مختلف برای خودشان سورساتی فراهم کرده اند حالا حالا ها حاضر به ترک منافع خود نیستند؟

اینان همان گروهی هستند که در اعطا ارزهای کشور به بخش خصوصی دست دارند و فسادهای عظیمی مانند چای دبش را رقم می زنند؟

5-اندازه بسیار بزرگ دولت که اجازه تغییرات نمی دهد در واقع خانواده سه میلیون حقوق  بگیر رسمی با بازنشسته ها و حواشی 6 میلیون مواجب بگیر دست دولت در هر تغییری بسته است هزینه کمر شکنی که به حق یا ناحق بر کشور تحمیل شده تا در غیاب بخش خصوصی توانا بار اشتغال کشور بدوش بکشد و بقیه کشور خشک لم یزرع کند آمریکا با آن عظمت اینقدر کارمند و حقوق بگیر دولتی ندارد ( کشور سیصد سی میلیونی ) فقط پانصد هزار نفر دولت احمدی نژاد در دوماه آخر عمر دولتش استخدام کرد. این دولت بسیار بزرگ خود عامل جلوگیری از هر نوع تغییر است مگر زور تغییرات بسیار عظیم تر باشد.

نه تنها بزرگی دولت بلکه تسلط مدیران بخش اقتصادی دولت مانند وزرات صنعت معدن تجارت بر کل سرمایه های شرکتی دولتی عامل مهمی در تغییرات هستند این مدیران بیشتر بعد از بازنشستگی بر مدیریت صنایع بزرگ گماشته می شوند حتی بسیاری در زمان خدمت در دولت جزء هیت مدیره این صنایع هستند و حقوق پاداشهای کلان غیر حضوری می گیرند همینها بودند که با واگذاری شرکت های بزرگ در خصوصی سازی مخالفت کردند کار شکنی کردند و می کنند ( اصلا مایل نیستند از خر مراد پیاده شوند هرگز ؟) هر روز یک مانع برای عمومی شدن اقتصاد درست می کنند. 

6-ساختار دولت مجلس مجمع تشخیص مصلحت نظام که اجازه اجرایی طرحهای اقتصاددانان را نمی دهد هر کدام سازی می زنند آخر هم یک طرح انقلابی در برو برگرد مجلس شورای مصلحت نظام ابتر می کنند تعلل می کنند وقت کشی ها ی تا هشت تا ده سال روی دست ملت می گذارند

7-عامل نفت , عایدات نفتی اعم از فروش داخلی و خارجی که شفاف هم نیست دولت را معتاد کرده بخصوص شرکت نفت و شرکت های تابعه و اخیرا هم اشخاص و شرکت های که نفت آزاد می فروشند برای دور زدن تحریمها؟

8-نظام قیمت گذاری دستوری ( قدرت چانه زنی برای اعمال فشار یا اعمال قدرت به بخش خصوصی و غیر لابی دار ) معمولا اصحاب دارای قدرت با لابی گری نرخ های بالاتر می سازند ( مانند خودرو سازان و تولید کنندگان لوازم خانگی ) و قیمت زیر صرفه برای گروهای غیر لابی دار مانند نرخ مرغ شیر خام گندم که بیشتر برای سرکوب تولید داخلی مواد غذایی بصورت سیستماتیک انجام میگیرد ( شبه فساد و خیانت سازمان یافته و مرتبط با گروهای جاسوسی اقتصادی بیگانه )

9-عامل قاچاق این عامل به تنهای در دروه احمدی نژاد به بیش از 30 میلیارد دلار واردات در یک سال تبدیل شده بود در سال 1388 کل واردات امارات 68 میلیارد دلار بود در حالیکه دولت امارات اعلام کرده بود مصرف داخلی 30 میلیارد و خروج مجدد واردات 38 میلیارد دلار بوده که 8 تای آن خروج رسمی از امارات بود و 30 میلیارد آن از طریق قاچاق به سمت ایران افغانستان آسیای مرکزی حمل میشد که مجدد به ایران حمل می گردید؟

عامل قاچاق با توجه به نرخ چند برابری ارزش کالای فروخته به خرید شده سود هنگفتی را به ارمغان می آورد با عث نفوذ و عقیم شدن بسیاری از تغییرات داخلی است؟

10-ناترازی ها خود یک عامل ممانعت از تغییر شده چون این ناترازی عامل بسیاری از اجحافها و نرخهای غیر معمول است ناترازی بانک ها صندوقهای بازنشستگی واحدهای تولیدی یا شرکتی بزرگ استمرار گرانی و زیاندهی می طلبند و گرنه فرو خواهند ریخت اگر وضعیت بهتر و اقتصادی شود.

11-دور زدن و اجراء نکردن قانون اساسی د اصل های 43و 44 و 48 و 49 و 51 که در آنها سفارش ایجاد عدالت اقتصادی شده و دقیقا عمل نشده اند

در اصل 28 قانون اساسی ایجاد شغل برای آحاد ملت درج شده در اصل 43 تامین شرایط و امکانات برای همه به منظور اشتغال کامل حتی قرار دادن وسایل کار و توسعه بخش تعاون در اصل 44

حتی در اصل 43 قید شده نباید دولت کارفرمای بزرگ شود باید با ایجاد خودکفایی و تامین آزادی اقتصادی ایجاد رفاه و رفع فقر کند.

خود کفایی در علوم و فنون صنعت و کشاورزی و تربیت افراد عموم مردم ( تاکید بر آموزش )

و بالاتر از همه در بند 8 اصل 43 جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد قید شده اما در عمل هم در بعد فرماندهی و مدیریت بیگانه بر اقتصاد ما مسلط شده ( تسلط لیبرال ها در مدیریت ها و گوش به فرمان بودن آنان به توصیه های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ) دوم تسلط کامل کالاهای خارجی نسبت به تولیدات ایرانی در بازارهای مختلف تسلط واردات بر تولیدات بطور کامل.

12-عدم هماهنگی اقتصاد دانان داخلی برای مسیر رهایی کشور و پیشنهاد های متضاد که به قول دکتر رنانی ( استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان ) عدم ایجاد گفتمان واحد توسعه در واقع همین عدم راه حل واحد بهانه ای شده تا دولت از زیر بار تغییرات شانه خالی کند؟

اما سوال اینجاست اگر مریض بدحالی را پیش دکترهای متعدد ببریم و هر کدام راه حل جداگانه ای برای بهبودی ارائه کنند سبب می شود ما از درمان مریض صرف نظر کرده و اورا به حال مرگ رها کنیم اگر چه من با این موضوع بکلی مخالفم چون اولا باید اجماع ایجاد کرد باید با اجتماع کوچکی از بهترین ها با رای گیری راه نهایی را انتخاب باید کرد ( این موضوع بحث گسترده ای دارد قبلا هم توضیح دادم اما امیدوارم در آینده نزدیک بسیار مفصل موضوع را کالبد شکافی و روشن کنم تا جای درنگی باقی نماند)

13-مخالفت کشورهای بیگانه عدم  همراهی و کمک کشورهای خارجی دقیقا عدم کمک و همراهی شریک های اقتصادی ایران و حتی اروپا و آمریکا

حتی چین و روسیه هم با یک ایران قدرتمند تولید گر مخالف هستند نگاهی به همکارهای اقتصادی می شود دقیقا موضوع را متوجه شد هیچکدام نمی خواهند ایران پیشرفته و مستقل شود همگی می خواهند ایران وارد کنند و عقب مانده باقی بماند حتی اعراب حوزه خلیج فارس.

سالها قبل در زمان احمدی نژاد هر ال سی را می توانستیم از امارات باز کنیم برای واردات به کشور اما ال سی  ماشین آلات تولیدی بانکهای عربی و خارجی در امارات برای ایران باز نمی کردند؟

14-نبود متولی قدرت مند و نداشتن فرد تاثیر گذار  مشهور و شاخص  در این عرصه که کار را سختر کرده مانند سردار سلیمانی در عرصه اقتصاد.

15-عدم هماهنگی بین رهبری و دولت مجلس شورای مصلحت نظام بر خلاف رهبری که 14 سال است دغه دغه چالش اقتصادی اولین مسئله ایشان است سایر ین چنین نظری ندارند هر کدام دغه دغه خاص خود دارند . سخن زیاد می زنند عمل ناچیز یا حتی خلاف سخنرانی ؟

راهبرد نجات اقتصاد ایران ( 592 ) مرگ برنامه ریزی و چاره اندیشی در دولتهای ایرانی

سخن را با اوج اندیشه و راست ترین گفتارها شروع می کنم "برنامه ریزی مانند پلی زمان حال را به آینده مربوط می کند" نهج البلاغه حکمت 403

سالها است کشور رنگ برنامه ریزی واقعی به خود ندیده است شاید بشود گفت از زمان حکومت هخامنشیان و ساسانیان تا کنون ما برنامه مدون نداشتیم فقط این دو سلسله تاریخی در ایران لزوم بکار گیری اندیشمندان در حکومت را و برناه ریزی را دریافته بودند شواهد تاریخی نشان از برنامه های مدون آنان دارد همانطور که در کتیبه ها و آثار بجای مانده نشان از آن دارد قطعا برنامه های مشخصی را دنبال می کردند.

در سال های اول صفویه و قاجاریه هم نشانهای از توجه و اقدام دیده شد اما بیشتر حول قومیت یا محدود به جغرافیای پایتخت یعنی اصفهان و اردبیل بود تا تمام ایران

در دوره پهلوی تلاشهای از طرف حکومت انجام شد اما بیشتر از سمت انگلیس و آمریکا به ایران دیکته می شد.

اگر چه اقای ابتهاج از موفق ترین مدیران برنامه های توسعه ایران بود. 

چند برنامه اول ناقص اجراء شدند برنامه های بعدی هم کپی بود از برنامه های کشورهای دیگر اگرچه در دهه 40 و 50 موفقیتهای کسب شد که بیشتر این پنج برنامه عمرانی اقتصادی منجر به اختلافات عمیق طبقاطی و رشد ناموزن گردید که بسیاری از اندیشمندان ثمره این پنج برنامه را نارسایی و نارضایتی عمیق اجتماعی اقتصادی میدانند که عامل انقلاب اسلامی سال 57 شد.

بعد از انقلاب هم برنامه ها مشق نویسی از همان پنج برنامه بود که بیشتر به آرزو نویسی تبدیل گردید.

یا بلند پروازی جاه طلبانه یا تکرار اشتباهات شاهنشاهی در متن و اجراء.

تازه برنامه های مصوب با حداکثر 30 در صد تحقق اهداف به نتایج مورد نظر نرسیدند؟

اینچنین شد که اینک یک برنامه بسیار ناموزون ناشیانه غیر عملی و حتی ناممکن هفتم را شاهد هستیم.

نه تنها برنامه های نوشته شده توسط افراد نچندان عالم ره به ترکستان می برند بلکه در غیاب اندیشمندان متنوع و دلسوز و غیاب دلارهای نفتی مفت بازدهی به صفر گریش پیدا کرده است تا جایی که حتی شاهد عملکرد منفی در بعضی از حوزه ها هم بوده ایم.

نه تنها برنامه های پنج ساله عمرانی که در غیاب برنامه های 20 و 50 ساله راهبردی کشور به هیچ دردی نخوردند و نمی خورند.

چون در پازل بزرکتری ناشی از سمت گیری کل نظام به سمت صنعتی شدن و یا کشاورزی شدن یا غیره باید اجرایی شوند.

بلکه در حوزه تاکتیکی هم چاره اندیشی های کوتاه مدت هم وجود نداشته یا ندارد.

متاسفانه مشکلات اقتصادی کسری بودجه و تورم از ذولتهای حاضر یک عقیم کامل فکری عملی باقی گذاشته است که از آن می توان به به مرگ برنامه و چاره اندیشی یاد کرد.

هرچه هست راه حل های ملانصردینی است که از عمق حماقت کوتوله های سیاسی و مدیریتی صادر می شوند و نتیجه بسیار منفی باقی می کذارند؟

یکی از مشکلات اجرایی برنامه های کوتاه مدت چاره اندیشی در ایران لابی گری ذی نفعان نامشروع و فرصت طلب است که دولت را در منگنه قرار می دهند.

حل مشکل ناترازی بنزین نیاز به یک برنامه کوتاه مدت دارد که اجرای کامل آن کشور از مشکلات بعدی نجات خواهد داد.

بدین شکل که واردات هر نوع اتومبیل با مصرف بیش 6 لیتر در صد کیلومتر در سال بعد ممنوع اعلام گردد.

و تولید و مونتاژ هر نوع اتومبیل بیش از مصرف 10 لیتر در صد کیلومتر در سال بعد ممنوع شده و سال دوم تولید هر نوع اتومبیل بیش از 8 لیتر در صد کیلومتر متوفف شود و از سال سوم هیچ تولید و مونتاژی بالای 7 لیتر پذیرفته نگردد.

مشکل اینجاست خودرو سازان قوانین دور می زنند یا با رشوه دادن به نمایندگان مجلس نظیر اتومبیل خارج از نوبت یا سکه طلا وادار به تصویب قوانین موافق خود می کنند.

اصلا سوال اینجاست که قوانین مغایر منافع ملی نباید اجرایی شوند حتی اگر مصوبه مجلس داشته باشند اصلا مجلس در بسیاری از قوانین مشابه متضاد عمل کرده است؟

سوال اساسی اینجاست چرا اینگونه است ؟

پاسخ خیلی روشن است مجلس به صورت متناوب به دست اصلاح طلبان و اصول گرایان دست به دست می شود با همه خصومت دو گروه با هم در گرفتن مزایا و خوردن هدایای غیر متعارف هم کار هستند .

تاسف عمیق اینجاست که هر دو وقتی به حکومت می رسند در همراهی با مافیاهای مختلف هم داستان می شوند.

اینک در آستانه انتخابات مجلس هستیم شاید بهتر باشد یک تجدید نظر اساسی ملت داشته باشد در رای دادن ؟

همانطور که قبلا بارها گوشزد کرده ام نزاع دو جناح اینک به طرز زیانباری بر علیه منافع ملی کشور عمل می کند بهتر است مردم در رای دادن هر دو جناح را از فرستادن به مجلس محروم کنند .

اینکار علاوه بر تنبیه دو جناح سیاسی کشور پیغام مهمی دارد.

مردم منافع کشور در استمرار حکومت دو جناح اصلاح طلب و اصول گرا نمی بینند.

هر دو جناح ثابت کردند که منافع جناحی صنفی و قدرت طلبی را به منافع ملی ترجیح می دهند.

این یک طرف قضییه است طرف دوم قضییه این است هر دو جناح برنامه ای برای رهایی کشور از مشکلات اقتصادی سیاسی موجود ندارند.

هر دو جناح از بکار گیری دانشمندان و نوابغ خود داری می کنند.

هر دو جناح چیزی در چنته سیاسی اقتصادی اجتماعی ندارند فقط ادعا فقط تخریب همدیگر فقط پوپولیسم فقط نمایش جلوی ملت ؟

هر دو هم امتحان خود را پس داده اند بارها با رای مردم به حکومت و مجلس رسیدند امافقط اهداف خود را دنبال کردند نه اهداف ملی؟

هر احمقی را بر بزرگترین سمت ها انصاب کردند در حالیکه طرف فقط یک مختال فخور ( واژه قرآنی خیال زده فخر فروش یا ثروت زده احمق یا سمت زده متوهم یا مست پول و قدرت که همگی توخالی و غیر طبیعی است)

نتیجه این انتخابها و انتصابها بود که کشور به اینجا رساند .

در واقع آنچه که کشور به این روز انداخته است همین دو جناح سیاسی بوده.

مسئولیت تمام مشکلات به گردن دو جناح کشور است هر دو در تشدید و کوتاهی ها شریک جرم هستند..

اما برنامه های عمرانی اقتصادی کشور باید در یک محیط همکاری دانشمندی و جامع باید تدوین شود ( وجود متخصصین و برگزیدگان همه رشته های انسانی سیاسی صنعتی صنفی کشاورزی اقتصادی در کنار هم و تلفیق اندیشه ها لازم است)

در غیاب چنین جمع جامعی باز هم شاهد کپی برداری های ناشیانه احمقانه خواهیم بود که نبودنش بهتر از بودن است چرا که فقط راه را دورتر و مشکلات را بیشتر خواهد کرد.

کپی نویسی از روی متون توسعه غربی همچنان مرسوم است .

اینجا یک برنامه بومی ملی و استانی می خواهد نه یک برنامه ترجمه شده بزک شده به آمال و آرزوهای مسئولان ؟

پیشنهادهای برای یک برنامه کامل

قبل از هر چیزی جهت گیری صنعتی و کشاورزی خدماتی کشور باید تعیین شود 

این کار نیاز به برنامه های استانی دارد اگرچه طبیعت متنوع وغالب خشک ایران ایجاب می کند همه صنعت کشاورزی خدماتی پزشکی گردشکری را در کنار هم پیاده کنیم .

اصلی ترین جهت  گیری حکومت اینست که برای تامین آب کشور چاره عاجلی داشته باشد اگرچه من پیشنهاد کرده بودم که کانال سراسری در راهبرد 7 از سواحل مکران تا خراسان شمالی و اتصال به دریای خزر

یکی از غفلتهای تاریخی ایران تکمیل چرخه تولید مواد کانی ایران بوده است مس و روی در ایران استخراج می شود اما بصورت خام ومواد اولیه صادر می شوند همینطور آهن منگنز سرب آلومینیوم  نفت نیکل و طلا.

موضوع کشاورزی ایران پایه واساس امنیت غذایی کشور است که مغفول مانده است بخصوص غفلت در آموزش کشاورزی مدرن و آبیاری قطره ای و حتی ابقای آبیاری کوزه ای زیرزمینی  تاریخی مردم سیستان بلوچستان می تواند کمک بزرگی برای کشاورزی و آموزش باشد.

موضوع اسکان ایرانیان به شکل عادلانه و گسترده در طول و عرض جغرافیایی کشور با توجه به خشک سالی و تخلیه شرق کشور باید مورد توجه خاص قرار گیرد بخصوص اینکه تخلیه ساکنان شرقی کشور مخاطرات امنیتی را می تواند افزایش دهد.

موضوع اشتغال اصلی ترین نیاز امروز اقتصاد ایران است بخصوص اشتغال پایدار و مولد. در حالیکه کشور در گیر بیکاری فراگیر قرار دارد مدیران سیاسی سعی دارند هر گونه کمبودی را با واردات جبران کنند رویه ای که آثار زیانبار آن اقتصاد بومی را نابود می کند.

موضوع تغذیه و امنیت غذایی یکی از پر اهمیت ترین نیازهای کشور است در حالیکه فقدان درآمد مردم را به سمت حداقل مواد خوراکی لازم سوق داده آثار جانکاه سوء تغذیه گریبانگیر سیستم درمانی کشور شده است

موضوع تقویت اعتماد ملی و سرمایه های اجتماعی یکی از بزرگترین صدمات سالهای اخیر است که برای آن باید چاره عاجلی اندیشید.

یکی از مشکلات کلان کشور الصاق مذهب و دین به سینه گروهی قدرت طلب است که نه اسلام را شناخته اند نه ایران را و داعی همه چیز هستند و عجیب اینجاست که تمام رسانه های کشور را هم قبضه کرده اند.

در چنین وضعیت بحرانی تاریخی اگر روحانیت و دانشمندان کشور سکوت کنند بیم فرو پاشی همه چیز می رود .

امید است حمایت مردم از حقایق بالا بتواند کشور را بر ریل صحیح برگرداند.

راهبرد نجات اقتصاد ایران ( 591 ) تاخت چهار نعل به سوی دلار 200 هزار تومانی؟

عدم درک صحصح از وضعیت فعلی اقتصاد ایران موجب عرضه نسخه های بدلی شده است که به جای درمان بر شدت  وخامت اوضاع منجر خواهند شد.

دولت و مجلس نمی دانند که وارث یک دولت ورشکسته هستند دولت نه تنها قادر به تامین هزینه یک ساله در قالب بودجه نیست بلکه با انبوهی از بذهیهای گذشته هم روبرو هست ( چرا باید لاپوشانی کرد صراحتا باید گفت دولت ورشکسته را دولت سیزدهم تحویل گرفته و هر چه بیشتر دست و پا می زند بیشتر در باطلاق ورشکستگی فرو می رود این واقعیت حقیقی و ملموس فعلی است)

وقتی بودجه و حقوقی برای یک شخص و یا یک اداره تعیین می کنید در وسط سال به اندازه نصف اول سال ارزش دارد مفهومش چی هست ؟

اول اینکه با ریالی روبرو هستیم که ارزشش مرتب سقوط می کند اصلا مشکل ارز نیست اصلا ارزش دلار مطرح نیست اینجا خود ریال مرتب در حال فرو ریزی است.

این سقوط ارزش ریال به خاطر مشکلات انباشته شده است که حل نشده اند و حل هر کدام یک شجاعت و تصمیم گیری سخت جانفرسا و عاقلانه می طلبد؟

اول از همه کسری بودجه سالانه ( تازه احمقانه تر اینکه مجلس مبلغ بودجه را به شدت در کمسیون اقتصادی و تلفیق افزایش داده و به قول رئیس برنامه بودجه دکتر منظور از 300 همت کسری به نزدیک 500 همت  کسری تراز بودجه نسبت به درآمد رسیدیم )

دوم بدهیهای پرداخت نشده دولت سوم ناترازی بانک ها چهارم ناترازی واردات و صادرات ( افزایش 15 میلیاردی کسر تراز پرداختی ارز به صادرات )

چهارم نقدینگی کلان 7000 میلیارد تومانی پنجم اقدامات ناپخته و نابخردانه دولت سیزدهم و دلایل دیگر.

اما وزن این اقدامات ناپخته بسیار بیشتر از چهار فاجعه قبلی هست چرا چون یک دولت معقول و درست کار می تواند چهارتای اولی را درمان کند اما اقدامات نابخردانه دولت تمام اثر چهار فاجعه اول را دوبله یا حتی به توان دو خواهد کرد؟

درست مانند اقدام دولت در اتخاذ سیاست انقباضی برای کنترل تورم که نتیجه ای بسیار ضعیف در تورم داشت اما باعث ورشکستگی بسیاری خواهد شد.

اصلا این اقتباس از اقتصادانان غربی و توصیه های لیبرالی کشور بدبخت کرده دولت روحانی بین سال 1392 تا سال 1397 همین سیاست انقباضی پیش گرفت نتیجه فقر عمومی ناتوانی کامل بخش تولید بهره سنگین بانکی در حالی که قیمت دلار ثابت بود زمینه را برای تهاجم تحریمها آماده کرد.

این تجربه شکست برای دولت حاضر درس عبرت نشد.

اصلا اقتصاد دانان بی تجربه دولت برای درمان چشمشان به سطور کتابهای خارجی و تحصیلی است تا راه درمان پیدا کنند.

نتیجه فاجعه بار خواهد بود آن هم برای اقتصاد کشوری که 12 سال است رکود اقتصادی همراه تورم دارد تحمل می کند؟

همین کشور ترکیه 20 سال پیش تجربه لیر صبح یک قیمت ظهر یک قیمت را پشت سر می گذراند تورگوت اوزال فرمان بدست گرفت بر خلف کتابهای اقتصادی گفت نباید از تورم بترسیم حالا که کار هست شغل هست پول هست شما یک کمی اقلام بالاتر بخرید اشکالی ندارد.

توانست کشور ترکیه را نجات دهد.

اما امروز دولت ایران کاری کرده که نه شغل هست نه پول هست و نه مواد غذایی به اندازه کافی فردا هم نه مالیات خواهد بود و نه بخش خصوصی.

در اقتصاد کلاسیک ( برای درمان کسری بودجه و درآمد زایی دولتی ) دولتها در چنین مواقعی به سمت افزایش قیمتهای انرژی ( نفت گاز بنزین گازوئیل ) حرکت می کنند و راه بعدی افزایش مالیاتها است .

اما هر دو این راه حل ها در ایران با محدودیت و مشکلات امنیتی روبرو هست اولی که نا ممکن و سخت دومی هم ناپخته و زیان آور است.

در غرب مصرف انرژی بیشتر محدود به بخش حصوصی است در عین حال که ساختار حمل و نقل عمومی پیشرفته هست تا جایی که افزایش نرخ بنزین تا دو برابر گاهی موجب تنزل قیمت مترو و اتوبوس هم می شود؟

مالیات هم در یک سیستم جا افتاده اقتصادی از فقرا گرفته نمی شود بندرت افزایش مالیات بر افزایش مواد غذایی عمومی منجر می شود.

بیشتر مالیاتها بر اقلام مصرفی مانند سیگار رستورانهای شیک لباسهای گران قیمت و لکچری وضع می شود.

حتی گران کردن برق آب گاز خانگی با یک جدول حداقل نرخ برای مصارف زیر الگوی مصرف و حداکثر قیمت برای پر مصرف ها منجر خواهد شد.

اما در ایران هیچ حساب و کتابی در کار نیست و راه حل ها منجر به فاجعه بدتر از اصل مشکل خواهند شد.

دولت نمی داند وضعیت چگونه است.

ارزش زیال بطور روزانه در حال سقوط است در این وضعیت ثابت نگه داشتن قیمت ارز به فاجعه ختم خواهد شد درست مانند جمع کردن آب در پشت یک سد خاکی یک روز این سد شکسته خواهد شد با همه عدم تزریق پول به اقتصاد با همه تنزل دادن حقوق ماهیانه کارگران و کارمندان این سد شکسته خواهد .

نمی شود که اول سال با 400 هزار تومان یک کیلو گوشت خرید کرد و در پایان سال برای همان یک کیلو گوشت 700 هزار تومان پرداخت کرد.

وجه کالا از دولت تبعیت نمی کند مگر حقوق کارمند یا کارگر است که دولت فاجعه بار جلوی افزایش آن را بگیرد.

تازه همین عدم پرداخت حقوق مناسب با افزایش تورم آثار جانکاه به دنبال دارد که قابل پیش بینی است.

اما دولت نمی خواهد یا نمی تواند زیر بار آن برود.

با این حساب دولت قادر به جلوگیری از فجایع اقتصادی در پیش نیست لذا فقط وقتی متوجه عظمت شکست خواهد شد که سد شکسته شود و آّب همه چیز را با خود ببرد دلار 200 هزار تومانی پایان ریاست جمهوری آقای رئیسی را بدنبال خواهد داشت .
انوقت شاید حتی خود ایشان برای دوره بعد نتواند کاندید شود ( قطعا" شکست خواهد خورد) 

در واقع شکست دولت سبب خواهد شد تمام اقتصاد ایران به گل بنشیند همه مردم خاکستر نشین شوند 

آنوقت بسیاری از شغل ها از بین خواهد رفت نه تنها دولت که بخش خصوصی هم در بن بست گرفتار خواهد شد خرید و فروش بطور کامل متوقف خواهد شد؟

در واقع دولت ورشکسته و سقوط کرده همه را باخود به قعر چاه خواهد برد همانطور که تاکنون بانکها را با خود به قعر کشیده است.

با یورش مردم برای خروج از کشور روبرو خواهیم شد ( آثاری که از هم اکنون قابل مشاهده است)

اکنون آخر سال است اما بازار در رکود وحشتناکی بسر می برد؟

درک وضعیت بسیار اهمیت دارد در حالکیه نرخ ریال مرتب سقوط می کند ثابت نگه داشتن نرخ ارز خود باعث خروج ارز افزایش واردات افزایش کسری سرمایه تولید و شکست واحدهای تولیدی خواهد شد.

همینطور افزایش شدید تقاضا برای ارز تجربه خواهیم کرد.

در سمت عرضه ارز هم با کاهش ذخیره ارزی و نابود کردن منابع برای پایین نگه داشتن مصنوعی نرخ روبرو خواهیم بود.

فجایعی که هر روز نا دیده گرفته می شوند یا انکار می شوند؟

اما چاره کار چیست ؟

1- دولت باید بودجه را بر مبنای درآمد تنظیم کند ( افزایش بودجه مجلس را نپذیرد )

2-اتخاذ سیاست مالیاتی همگانی و ناچیز یک درصد ( پایان تمام بخشودکیهای مالیاتی)

3- تغییر سیاستهای پولی از انقباضی عمومی به انبساطی محدود برای وامهای خرد و بخش تولید)

4-تغییرات وسیع در بانک مرکزی و انحلال بانکهای ناتراز 

5-تبدیل نرخ گذاری دلاری مواد کانی و معدنی از دلار به ریال

6- دادن امتیازات وسیع و سریع به بخش خصوصی

7- ایجاد شرکتهای بزرگ سهامی عام برای تولید اتومبیل اتوبوس کامیون هواپیمای داخلی 

8-واگذاری کلان زمین برای تولید در مناطق وسیع جنوب و جنوب شرقی و شمال شرقی و شرق برای شرکت های سهامی بوجود آمده در بالا

9- اعلام سیاستهای کلان تولید در داخل همه چیز ( نهاده های دامی و محصولات صنعتی )

10- ایجاد محدودیت شدید برای واردات کالاهای ساخت خارج بتدریج بگونه ای که بعد از پنج سال واردات صفر روی میز باشد یا در حد بسیار ناچیز

11-ایجاد مسیر ترانزیت کالا از مرز واخان افغانستان تا مرز های شمالی غربی و بنادر ( اصلی ترین پروژه کشور باید باشد)

12- اعلام نرخ آزاد برای بنزین مصرفی بالاتر از 60 لیتر در ماه برای هر ماشین

13-افزایش حقوق کارمندان و کارگران به شکل موثر ( برای افزایش تقاضا در بازار داخلی سیاست تقویت بازار ورشکسته بخش خصوصی)

14-تشکیل بانک توسعه اسلامی برای وام دهی تا 20 میلیون تومان بدون بهره تا وامهای توسعه ای برای ساخت و تولید فقط از طریق صندوق ذخیره ارزی کشور

15-تشکیل یک گروه هفت نفره ( اقتصاد دان ملی ) برای هدایت سیاستهای پولی مالی اقتصادی کلان

16-عدم تعلل در اتخاذ موارد بالا یک لاجرم مرگ و زندگی است برای کشور ( اگر حاکمیت درک کند) به قول آیه9 سوره  قرآنی زمر بین کسانیکه می دانند و کسانیکه نمی دانند برابرند؟

راهبرد نجات اقتصاد ایران ( 590 ) ایران در تله های توسعه نیافتگی و پوپولیسم؟

مردم ایران سالهای زیادی برای عدالت و توسعه تلاش و حتی انقلابهای متعددی کردند اما متاسفانه تمام تلاشها به دو عنصر پوپولیسم و عناصر منافق ختم شدند .

انقلاب مشروطیت به دیکتاتوری رضا خان انقلاب اسلامی به دولتهای پوپولیسم داخلی منجر شد تمام 5 دولت اخیر یا بیست سال گذشته نماد کامل پوپولیسم هستند احمدی نژادی که که با شعار آوردن پول نفت بر سر سفره ها شروع کرد و با ازبین بردن کامل سرمایه های مالی انسانی دولتی و حتی مدیریتی کشور را در چنگال ورشکستگی مالی و نیروی انسانی مدیر و بخصوص ورشکستگی در برنامه ریزی  صحنه را ترک کرد و در پایان سفره های مردم حتی از نان خالی کرد ( تحلیل که نباشد تحقیر و شکست نتیجه همه تلاش ها خواهد شد)

دو دولت بعدی با نشان دادن کلید بر سر کار آمد اما با قفل کردن تمام کشور صندلی ریاست جمهوری را ترک کرد و تمام اعمالی که نتیجه آنها شکست کامل کشور بود هم در بعد اقتصادی هم در بعد سیاسی هم در بعد اخلاقی هم در بعد برنامه ریزی و برنامه سازی 

تازه هر دو از ملت طلبکار هم هستند ( نیاز به یک دادگاه بررسی اعمال ریاست جمهورها داریم تا نتایج چهار یا هشت سال اعلام شود حالا تنبیه نه حداقل مخدوم یا مجرم معرفی شود)

دولت سیزدهم هم همان ریل گذاری ها را دنبال دارد می کند تقسیم فقر ( ازدیاد یارانه ها ) تقسیم ظلم به فرودستان ( افزایش مالیات ) سیستم مالیاتی که از خیابان مطهری تهران به بالا کار نمی کند ( مرعوب است ترسان است مدخل قانونی ندارد و بالاتر از همه سیستم فرد تشخیض دارد)

و موتور تورم که نه تنها روشن است بلکه یکه تازی می کند هر شب مردم ایران 0/144 درصد فقیر تر و درمانده تر می شوند تورم سالی 50 درصد یعنی هر 7 روز یک درصد فقر و مالیات بیشتر ( تورم خود مالیات پنهان رانت خواران از آحاد مردم ایران است )

مجلس یازدهم هم عملکرد بغایت پوپولیسمی را روی میز گذاشت که در بیست سال گذشته نظیر ندارد؟

تمام مصوبات مالیاتی توسعه ای فرزند آوری تولیدی نتایج معکوس به بار آوردند؟

انگار 280 احمدی نژاد جمع کردن در یک سالن به نام مجلس شورای اسلامی ایران؟

اصلا نگاهی به نمایندگان ادوار گذشته مجلس نشان از خدمت نمی دهد ( حداقل اکثریت همین هستند ) نمایندگانی که با رای فرو مایگان ملت به مجلس راه یافتند و نماینده کارتل های مالی بانکی خودرویی و ثروتمندان شدند بتدریج؟

نماینده با موتور گازی به مجلس می رود و با بنز آخرین سیستم از مجلس خارج می شود.

جناح های سیاسی هم هر دو به رویه پوپولیسم و خروج از نمایندگی مردم پایبند بوده اند

هیچ یک از مدیران ارشد برای مردم ایران پدری نکردند.

نه تنها پدری نکردند بلکه در سیستم حل شدند و فساد سیستماتیک حلشان کرد ذوب شدند در اکثریت خاموش و به شکل کاملا محسوسی تغییر رویه دادند؟

حالا که از به سرانجام رسیدن کشور و انقلاب نا امید شده اند پس بهتر است ساز کار شخصی را ارتقاء ببخشند لذا دست به جمع آوری مال زدند به شکل بسیار گسترده؟

نمایندگان مردم هستند در دولت و ریاست جمهوری و مجلس اما نوکران ثروتمندان شدند در عمل ؟

تمام درخواستهای خودرو سازان واردکنندگان طلا فروشان صاحبان ثروت در مجلس تصویب شده قانون شده اما درخواست آحاد مردم در هاله ای از تبصره و قوانین متضاد قابل تفسیر معطل مانده یا ابتر باقی می مانند؟

این حرکات باعث شده تا قشر عادی مردم و حتی صاحبان حرف و نخبگان از درست شدن اوضاع نا امید شوند و راه درمان شخصی را پیگیری کنند.

راه های مانند خروج از کشور ثروت اندوزی غارت خروج سرمایه همگی گواهی از نا امیدی از دولت و آینده را گواهی می دهد.

این چرخه فقر بیشتر چرخه پوپولیسم در آینده هموار می کند دولتهای بعدی و حتی فعلی که با وعده بهتر شدن یارانه بهتر شدن اقتصاد قولهای غیر قابل اجرایی می دهند در واقع خیانت کنندگان به کشور هستند از هر قشر و هر صنفی که می خواهند باشند.

چه وعده ای به مردم می دهید از کدام سرمایه ؟

تمام سرمایه های کشور در تراز منفی هستند .

هیچ محلی نیست که نجاست نزده باشید 

تله توسعه نیافتگی که از آن به تله فقر هم یاد می شود یک دام راهبردی است که غرب هم به آن دامن می زند در واقع هر گاه ملت می خواهد از این چرخه عبور کند بلافاصله یک تسهیلاتی را روی میز می گذارند تا دولتمردان گول زده و به جای اول بازگردانند؟

دقیقا بازگشت اوباما به میز مذاکره به همین دلیل بود . تشخیص این بود ایران می تواند از این چرخه باطل فقر پوپولیسم بگریزد؟

اما دولتمردان وقت خوشگذارنی کیش به کار ترجیح دادند اصلا گروه خونی روحانی چنین تلاشی نبود نیست و نخواهد بود.

سر و صدای اکنون هم نه برای تلاش برای ملت است که تلاش برای ابقا سمت ریاست قبضه تشخیص مصلحت نظام ادامه گذشته است .

اما نحوه گریز از این چرخه بستن کمربندها سفت می طلبد تلاش ریاست جمهوری که با پوپولیسم رایج امکان پذیر نیست مگر تغیر کلان دیگری رخ دهد؟

امید به دولتمردان کنونی سراب است .

دولت رئیسی جز در تقسیم فقر راه حل دیگری ندارد شکست پشت درب خانه او نعره می کشد خودش صدا را نمی شنود ( بادمجان دور قاب چین ها نمی گذارند بشنود )

شکست شتر افسار پاره کرده ای است که رم کرد در حیات خانه دولت جولان می دهد.  

انتظار شکست نیز دشمنان خارجی و داخلی دولت را به وجد آورده کری خوانی آمریکا بی دلیل نیست؟

غرب خود رسوایی عام و خاص شده  در جریان جنگ غزه لباس حقوق بشر از تن درآورده اینک همانند یک گوریل زشت بی لباس و بی چهره در مقابل جمهوری اسلامی ایران عربده کشی می کند و منتظر است مانند لاشخوری که منتظر مرگ مریض رو به موت است .

در این سمت میدان یک مشت پوپول بی تدبیر بی پشتوانه کارشناسی صف آرایی کرده اند؟

من اینقدر که از بی خردی خودی و داخلی نگران هستم از دشمنی و دسیسه های غرب نگران نیستم ؟

برآیند این دو می تواند به فاجعه ختم شود اگر در آرایش داخلی دولت ایران تغییری بوجود نیاید؟

از این دولت و از این مجلس و حتی مجلس بعدی هم کاری ساخته نیست ؟

نیاز به دخالت نیروی موثر و توانا تری هست نیروی رهبری  پاسخگوی مشکلات هست اگر خواست همگانی باشد ؟

مطمئنا" رهبری دخالت نخواهد کرد به دلایل زیادی ؟

اما اگر درخواست مردی روی میز باشد بلاشک ایشان وارد قضییه خواهد شد .

اینک به نظر می آید فقط این سنگر باقی مانده بقیه یا تسلیم شدند یا استهلاک درونی یافتند مضمحل شدند.